Redouble

برای دانلود فایل PDF  تمام جملات روی لینک زیر کلیک کنید.

IdiomaticEnglish-Redouble

برای تهیه پکیج بر روی لینک زیر کیلیک کنید.

https://idiomaticenglish.ir/shop/

 

 

من تصمیم گرفته ام که تلاشم را در سال جدید دوچندان کنم.

I have decided to redouble my efforts in the new year.

Decide /dɪˈsaɪdɪd/(verb)

تصمیم گرفتن

Redouble /riːˈdʌbəl/(verb)

دوچندان کردن

Effort /ˈefərt/(noun)

تلاش

Redouble one’s efforts

تلاش خود را دوچندان کردن

 

 

 

شما باید تلاش تان را دوچندان کنید اگر می خواهید موفق شوید.

You should redouble your efforts if you want to succeed.

Succeed /səkˈsiːd/(verb)

موفق شدن

 

 

 

وضعیت آنقدر آشفته است که اگر آنها تلاش‌شان را دو چندان کنند مشکلات همچنان باقی خواهند ماند.

The situation is so chaotic that if they redouble their efforts problems will still persist.

Chaotic /keɪˈɒtɪk/(adj)

آشفته

Persist /pərˈsɪst/(verb)

باقی ماندن

 

 

 

متاسفانه ما باید تلاشمان را دو چندان کنیم برای اینکه بتوانیم نیازهای اولیه مان را برآورده کنیم.

Unfortunately we need to redouble our efforts so that we can meet our basic necessities.

Unfortunately /ʌnˈfɔːrtʃənətli/(adv)

متاسفانه

Meet /miːt/(verb)

برآورده کردن

Necessities /nəˈsesətiz/(noun)

نیازها

Meet one’s basic necessities

نیازهای اساسی خود را برآورده کردن

 

 

 

ما با کمبود امکانات مواجه هستیم بنابراین باید تلاشمان را دوچندان کنیم تا به اهدافمان برسیم.

We are encountered with a dearth of facilities so we need to redouble our efforts to reach our objectives.

 

To be encountered with

/ɪnˈkaʊntərd/(adj)

مواجه شدن با

Dearth /dɜːrθ/(noun)

کمبود

Facilities /fəˈsɪlɪtiz/(noun)

امکانات

Objectives /əbˈdʒektɪvz/(noun)

اهداف

Reach one’s objectives

به اهداف خود رسیدن

 

 

 

من مصمم هستم که تلاشم را دو چندان کنم و از انتظارات دیگران فراتر بروم.

I’m intent on redoubling my efforts and exceed others’ expectations.

Intent /ɪnˈtent/(adj)

مصمم

Be intent on doing something

به انجام کاری مصمم بودن

Exceed /ɪkˈsiːd/(verb)

فراتر رفتن

Expectations /ekspekˈteɪʃənz/(noun)

انتظارات

Exceed others’ expectations

از انتظارات دیگران فراتر رفتن

 

 

 

او عزمش راسخ بود تا تلاشش را دو چندان کنند و من از سرسختی بی نظیر او شگفت زده شدم.

She was steadfast in her determination to redouble her efforts and I was astonished by her unparalleled

tenacity.

Steadfast /ˈstedfæst/(adj)

ثابت قدم

Determination /dɪˌtɜːrmɪˈneɪʃn/

اراده

Be steadfast in one’s determination

در عزم خود راسخ بودن

Astonish /əˈstɒnɪʃ/(verb)

شگفت زده کردن

Unparalleled /ʌnˈpærəleld/(adj)

بی‌نظیر

Tenacity /təˈnæsəti/(noun)

سرسختی

 

 

 

من تلاشم را دوچندان خواهد کرد تا به موانع در مسیر موفقیتم فائق بیایم و هرگز سر تسلیم در برابر ظلم فرود نخواهم

آورد.

I will redouble my efforts to overcome the obstacles in the path of my success and I will never capitulate to

oppression.

Overcome /oʊvərˈkeɪm/(verb)

فائق آمدن به

Obstacles /ˈɒbstəkəlz/(noun)

موانع

Capitulate /kəˈpɪtʃʊleɪt/(verb)

سر تسلیم فرود آوردن

Oppression /əˈpreʃən/(noun)

ظلم

Capitulate to oppression

در برابر ظلم سر تسلیم فرود آوردن

 

 

 

شما باید تلاش خود را دوچندان کنید تا شک و تردید من درباره قابلیت هایتان را برطرف کنید.

You must redouble your efforts to allay my suspicions about your capabilities.

Allay /əˈleɪ/(verb)

برطرف کردن

Suspicions /səˈspɪʃənz/(noun)

شک و تردید

Allay someone’s suspicions

شک و تردید کسی را برطرف کردن

Capabilities /keɪpəˈbɪlɪtiz/(noun)

قابلیت ها

 

 

 

اگر شما تلاش تان را دوچندان نکنید از رقابت شدید در زندگی بیرون گذاشته خواهید شد.

If you do not redouble your efforts you will be excluded from the fierce competition in life.

Be excluded from /ɪkˈskluːdəd/

بیرون گذاشته شدن از

Fierce /fɪərs/(adj)

شدید

Competition /kɑːmpəˈtɪʃn/(noun)

رقابت

Be excluded from the fierce competition

از رقابت شدید بیرون گذاشته شدن

 

 

 

من همیشه سعی می کنم‌ تلاشم را دوچندان کنم‌ تا اینکه برای رسیدن به اهدافم چاپلوسانه رفتار کنم.

I always try to redouble my efforts rather than acting in a obsequious way to meet my aspirations.

Act /ækt/(verb)

رفتار کردن

Obsequious /əbˈsiːkwiəs/(adj)

چاپلوس

Act in an obsequious way

چاپلوسانه رفتار کردن

Aspiration /æspəˈreɪʃən/(noun)

هدف

Meet one’s aspirations

به اهداف خود رسیدن

 

 

 

اگر شما تلاشتان را دوچندان نکنید زیر پا له می شوید.

If you do not redouble your efforts you will be trampled underfoot.

Trample /ˈtræmpəl/(verb)

لگد مال کردن

Underfoot /ʌndərˈfʊt/(adv)

زیر پا

Be trampled underfoot

لگدمال شدن