Expedient

برای دانلود فایل PDF  تمام جملات روی لینک زیر کلیک کنید.

IdiomaticEnglish-Expedient

بزای تهیه پکیج بر روی لینک زیرکلیک کنید

https://idiomaticenglish.ir/shop/

من کوتاه خواهم آمد اگر اینطور صلاح است.

I will back down if it is so expedient.

Back down

کوتاه آمدن

Expedient /ɪkˈspiːdiənt/(adj)

صلاح

So (adv)

اینطور

If it is so expedient

اگر اینطور صلاح است

من  واسطه خواهم شد اگر اینطور صلاح است.

I will act as a mediator if it is so expedient.

Mediator /ˈmiːdieɪtər/(noun)

واسطه

Act as a mediator

واسطه شدن

ما باید مصلحت این تصمیم را بررسی کنیم.

We need to deliberate on the expediency of this decision.

Deliberate on something

/dɪˈlɪbəreɪt/

با دقت چیزی را بررسی کردن

Expediency /ɪkˈspiːdiənsi/(noun)

مصلحت

Decision /dɪˈsɪʒən/(noun)

تصمیم

من این کار را بدون توجه به اینکه صلاح است یا نیست شروع خواهم کرد.

I will commence this task regardless of whether it is expedient or not.

Commence /kəˈmens/

شروع کردن

Task /tæsk/(noun)

کار

Commence a task

کاری را شروع کردن

Regardless of /rɪˈɡɑːrdləs/(adv)

بدون توجه به

Regardless of whether it is expedient or not

بدون توجه به این که صلاح است یا نه

صلاح است که قاطعانه اقدام کنیم و تمام منابع مان را به کار ببندیم تا این وضعیت را بهتر کنیم.

It is expedient to act decisively and muster up our resources to improve the situation.

Act /ækt/(verb)

اقدام کردن

Decisively /dɪˈsaɪsɪvli/(adv)

قاطعانه

Muster up /ˈmʌstər/(verb)

به کار بستن

Resources /ˈriːsɔːrsəz/(noun)

منابع

Improve /ɪmˈpruːv/(verb)

بهبود بخشیدن

من از رفتار او خوشم نمی آید چون او فقط وقتی مهربانی به نفعش باشد مهربان است.

I don’t like his manners because he is kind only when kindness is expedient.

Manners /ˈmænərz/(noun)

رفتار

Kindness /ˈkaɪndnəs/(noun)

مهربانی

Be expedient

به نفع کسی بودن

من صلاح می دانم که از این همکاری کنار بکشم چون شما میخواهید با بی اخلاقی و حقه بازی به اهدافتان برسید.

I deem it expedient to withdraw from this cooperation because you want to achieve your goals by unscrupulousness and

scheming.

Deem /diːm/(verb)

دانستن، تلقی کردن

Deem something expedient

چیزی را صلاح دانستن

Withdraw from /wiθˈdrɑː/(verb)

کنار کشیدن از

Cooperation /koʊˌɑːpəˈreɪʃn/(noun)

همکاری

Unscrupulousness

/ʌnˈskruːpjələsnəs/(noun)

بی‌اخلاقی

Scheming /ˈskiːmɪŋ/(noun)

حقه بازی

من صلاح نمی دانم که بدون داشتن دانش قبلی از عواقب احتمالی آن دست به این اقدام بزنم.

I do not deem it expedient to initiate this course of action without having prior knowledge of its potential consequences.

Initiate /ɪˈnɪʃieɪt/(verb)

شروع کردن

Course of action

اقدام

Initiate this course of action

دست به اقدامی زدن

Prior /ˈpraɪər/(adj)

قبلی

Knowledge /ˈnɒlɪdʒ/(noun)

دانش

Without having prior knowledge of

بدون داشتن دانش قبلی

Potential /pəˈtenʃəl/(adj)

احتمالی

Consequences

/ˈkɒnsəkwənsəz/(noun)

عواقب

آنها به دلیل مصلحت تصمیم گرفتند نظر خود را درباره مسئله افزایش دادن مالیات ها عوض کنند.

They started to reverse themselves on the issue of raising taxes for reasons of expediency.

Reverse oneself on something

/rɪˈvɜːrs/(verb)

نظر خود را درباره چیزی عوض کردن

Raise taxes

افزایش دادن مالیات ها

For reasons of expediency

به دلیل مصلحت

 

صلاح است که اجازه دهیم آنهایی که در این حوزه پیشتاز هستند روش‌های خلاقانه‌ای را برای بهبود اقتصاد بادام کنند.

It is expedient to allow those who are pioneers in this area to contrive innovative strategies to boost the economy.

Allow /əˈlaʊ/(verb)

اجازه دادن

Pioneer /paɪəˈnɪər/(noun)

پیشتاز

Be a pioneer in an area

در حوزه‌ای پیشتاز بودن

Contrive /kənˈtraɪv/(verb)

ابداع کردن

Innovative /ˈɪnəvətɪv/(adj)

خلاقانه

Strategy /ˈstrætɪdʒi/(noun)

روش

Contrive an innovative strategy

روش خلاقانه‌ای را ابداع کردن

Boost /buːst/(verb)

 

بهبود بخشیدن

Boost the economy

اقتصاد را تقویت کردن

صلاح است که زمینه را برای آنها فراهم‌ کنیم‌ تا از ذکاوت خود استفاده کنند و طرحی را برای از بین بردن این مشکلات ابداع کنند.

It is expedient to provide the context for them to use their ingenuity to devise a scheme for the elimination all of these

problems.

Provide /prəˈvaɪd/(verb)

فراهم‌ کردن

Context /ˈkɒntekst/(noun)

زمینه

Provide the context for

زمینه رو فراهم‌ کردن برای

Ingenuity /ɪndʒəˈnjuːəti/(noun)

ذکاوت

Devise /dɪˈvaɪz/(verb)

ابداع کردن

Scheme /skiːm/(noun)

طرح

Devise a scheme

طرحی را ابداع کردن

Elimination /ɪˌlɪməˈneɪʃən/(noun)

از بین بردن